parsa GLeAM STaR
Posts : 113 Join date : 2011-11-11 Age : 30 Location : Tehran
| Subject: Chris De Burgh - Borderline + SUB Mon Dec 05, 2011 8:35 am | |
| I'm standing in the station,
در ایستگاه قطار ایستادم I am waiting for a train,
منتظر رسیدن قطارم To take me to the border,
تا من رو به لب مرز ببره And my loved one far away,
جایی که تنها عشقم در زندگی اونجا منتظرم ایستاده I watched a bunch of soldiers heading for the war,
تعداد زیادی سرباز رو می بینم که برای جنگ به خط شدن I could hardly even bear to see them go;
به سختی می تونستم رفتنشون رو تحمل کنم
Rolling through the countryside,
به طرف حومه شهر در حرکت بودیم Tears are in my eyes,
چشمام پر از اشک شده بودن We're coming to the borderline,
داشتیم به مرز می رسیدیم I'm ready with my lies,
دروغهایی که باید بهش بگم رو آماده کردم And in the early morning rain, I see her there,
و در آن باران صبحگاهی، اون رو اونجا دیدم And I know I'll have to say goodbye again;
و میدونستم که باید دوباره بهش بگم "خدا نگهدار!". . .
And it's breaking my heart, I know what I must do,
و این کار داره قلبم رو میشکنه، میدونم چیکار باید انجام بدم I hear my country call me, but I want to be with you,
میشنوم که کشورم من را (برای دفاع از خودش) صدا می زنه، اما من میخوام با تو باشم I'm taking my side, one of us will lose,
خوب من به خودم حق میدم، میدونم یکی از ما شکست خواهیم خورد Don't let go, I want to know,
نرو! میخوام بدونم That you will wait for me until the day,
که تو منتظرم خواهی موند تا روزی که. . . There's no borderline, no borderline;
هیچ مرزی وجود نداشته باشه، هیچ مرزی
Walking past the border guards,
گارد مرزی رو رد می کنم Reaching for her hand,
دستاش رو در دستام گرفتم Showing no emotion,
ولی هیچ احساسی نشون ندادیم I want to break into a run,
دوست داشتم پا به فرار بذارم But these are only boys, and I will never know,
ولی اینا یه مشت بچه هستن، و هرگز نخواهم فهمید How men can see the wisdom in a war...
چطور مردم جنگیدن رو عاقلانه میبینن؟!. . .
And it's breaking my heart, I know what I must do,
و این کار داره قلبم رو میشکنه، میدونم چیکار باید انجام بدم I hear my country call me, but I want to be with you,
میشنوم که کشورم من را (برای دفاع از خودش) صدا می زنه، اما من میخوام با تو باشم I'm taking my side, one of us will lose,
خوب من به خودم حق میدم، میدونم یکی از ما شکست خواهیم خورد Don't let go, I want to know,
نرو! میخوام بدونم That you will wait for me until the day,
که تو منتظرم خواهی موند تا روزی که. . . There's no borderline, no borderline;
هیچ مرزی وجود نداشته باشه، هیچ مرزی
No borderline, no borderline...
هیچ مرزی، هیچ مرزی | |
|